پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر ۲۸, ۲۰۰۹

به پدرم

تصویر
به پدرم پدر مهربونم وقتی تو رفتی نونهالی بودم فقط یادم میاد شبی سوگواری بود ومن نمیدونستم برای چی بعد ها فهمیدم برا اینکه تو دیگه تو این دنیا نیستی نمیدونم چرا رفتی اگر تو میماندی زندگی زیبا تر بود قلب من شاد تر بود پشت من گرم تر بود وقتی من به دنیا ی شما اومدم مادرم بتو گفته بود باز هم دختر است و تو گفتی دختر و پسر برای تو برابر است افرین بر تو ای پدر تو پیشرو زمان خود بودی تو در ورای افکار زمان خود بودی تو را میستایم تو را میستایم تو به مادر سفارش داد ی ما را بی مطالعه به کسی نسپارد و او هم سعی خودش را کرد تو در غربت ما را ترک کردی و من در غربت زندگی میکنم ایا سرنوشت من و تو با غربت در امیخته بود؟ شعر از : شکوهه عمرانی