سرانجام عشق به ایران
سهروردی را گفتند تا به کی از ایران سخن گویی ؟ گفت تا آن زمان که زنده ام . گفتند این بیماری است چون ایران دختره باکره ای نیست برای تو ، و گنج سلطانی هم برای بی چیزی همانند تو نخواهد بود . سهروردی خندید و گفت شما عشق ندانید چیست . دوباره او را گرفته و به سیاهچال بردند. ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید : "نماز عشق ترتیبی ندارد چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی نیست . " شبها از درون روزن سیاه چال زندان سهروردی ، اشعار حکیم فردوسی را زندانبانان می شنیدند و از این روی ، وعده های غذایش را قطع نمودند و در نهایت سهروردی از گرسنگی به قتل رسید… منبع http://www.perspolisnews.net/forum/showthread.php?t=3581 جملات بزرگان و حکیمان خشم فرمانروای یزد امید جوهر زندگیست اوا براون عشق همیشگی آدلف هیتلر سخن بزرگان خودم و گزیده جملات زیبای استاد ارد بزرگ نجابت آزرمیدخت انتقام سخت ابومسلم خراسانی از بنی امیه سرداری برای بودن و نبودن داستان کوتاه نشان لياقت عشق داستان کوتاهی از شهر میانه جنگ خوب است یا بد ؟ خواجه نصیر الدین طوسی کیست ؟ حکیم فردوسی کیست ؟ کوروش کبیر