فصل سوم زندگی - برای تو - سروده های ایمان رضایی
در گردا گرد گرداب وجود در آن سوی کوه ها بالاتر از سطح دریاها در گوشه قلب آدمی غم ، اندوه و شادی در آن سوی قلب آدمی کمی جلوتر به چشم می آید دریا ، رود ، باتلاق ، مرداب و گرداب شعله آتش ، کمی از دل کمی هم از زنگار وجود در اعماق مرداب ، در ژرفای گرداب اسیرم ، از خون دل سیرم من می میرم ، غرق شدم در این گرداب هولناک است ، سطحش نمناک است چاره چیست . باید ساخت و سوخت پس تحمل می کنم ۱/۲/۷۶ هوا ، آفتاب ، گرمی دردی نیست غمی نیست می نشینم کنار رودخانه حیاطمان چه صاف و گواراست کوه از